ساعت 45 : 8 بود كه آسمان غريد . يك نفر پشت در ايستاده بود ، منتظر . يك نفر پا در ركاب اتوبوس گذاشت . يك نفر خسته از كار برميگشت . يك نفر آمادهي كار شد . يك نفر يك بغل ميوه ، شيريني به خانه ميبرد . يك نفر روياي خريد يك سير گوشت در سر داشت .
رعد و برق پهناي آسمان را به نور سترد . يك نفر آمد ، يك نفر رفت . مردي سيگاری آتيش زد . زني ، درجهي مايكروويو را چرخاند . دختر بچه اي هشت ساله ، به شيشهي بالا كشيدهي بنزي زد ، شيشهي ماشين كه پائين آمد دود سيگار بود و ادكلن . دخترك گفت : ـ گل دارم ، تو رو خدا يه شاخه بخرين .
ساعت 45 : 8 بود كه مرد در قمار باخت . ده ميليون ، مفت . ساعت 45 : 8 زنی تنش را فروخت ، مفت . ساعت 45 : 8 يكي خوابيد . از فرط خستگي ، يكي خوابيد در عين مستي . ساعت 45 : 8 زوجي ، خوشبختي را آغاز كردند . زني زائيد ، مردي مُرد .
ساعت 45 : 8 آسمان غريد ، شايد هم نغريده بود كه زنداني گوش ولع به بلندگو سپرده بود ، شايد نام آزاديش طنين اندازد . بلندگو به صدا آمد ، نام ديگري بود كه به اعدام فرا خوانده شد . ساعت 45 : 8 بود كه زن به مردش خيانت كرد .
باران گرفت ، ساعت 45 : 8 . چتري باز شد . گدايي خود را به كمين كشيد . دختركي براي معشوق طنازي كرد . ترمز كاميوني نگرفت و فرزنداني ، مادر را وداع گفتند . ساعت 45 : 8 مردي يك اتول آخرين مدل خريد . نان آور خانه اي از داربست افتاد . پايش لغزيد . دختري كه تن به آغوش پسركاني داده بود به عقد جواني در آمد ، باكره . جواني محتاج به قلب ، پشت در اتاق عمل منتظر مرگ يك مرگ مغزي بود . ساعت 45 : 8 كمر غرور مردي شكست در فرياد سكوتي مرگبار .
ساعت 45 : 8 پليس ، جسد مردي را در تعفن فاضلاب يافت كه گويا يك ماه پيش هستي را وداع گفته بود . ساعت 45 : 8 زني آبستن شد . بازيگري اسكار گرفت . كودكي ريد . پسري مادرش را ... . جواني از معشوق لب گرفت ، پنهاني .
ساعت 45 : 8 بود كه زلزله هزاران خانواده را خاك بر سر كرد . دختري شامپاين نوشيد . پسري خودزني كرد . پارتي بر پا شد . ساعت 45 : 8 دختري آبستن حرام شد . مردي زائيد ، زير بار فقر . شعري سرود شاعري ،در عين درد .
ساعت 45 : 8 ، باران باريد . باران نبود . سيل ميباريد . گاري هست و نيست ميوه فروش را با خود برد . اتومبيل آخرين سيستم زني را به جدول كوبيد . ساعت 45 : 8 بود سوت قطار دل هر غريبه اي را به درد آورد . دزدي كيفي قاپيد . مردي به نماز ايستاد . بزرگ مردي شهادت را لبيك گفت . ساعت 8:45 ...